چشمه
تفاوت میان انسانها آنها را در عقیده و تفکر هم متفاوت میسازد. هیچ دو انسانی وجود ندارد که در تمامی زمینههای فکری و عقیدتی یکسان باشند. اختلاف رأی و نظری یک امر ضروری و طبیعی جامعه است که رهایی از آن ممکن نیست ولی فرق است میان اختلافی که تعصب مذهبی و جمود فکری آن را به وجود آورده و اختلافی که از جهت و دلیل سرچشمه گرفته است. اولی اختلاف مذموم و دومی اختلاف منصفانه است که توام با احترام مذاهب نسبت به یکدیگر است و همگی احترامگذار به اصل جامع میان خود یعنی مصدرها و مأخذهای اولیه و قواعد اصولی اسلامی میباشند.
منظور از اختلاف این نیست که هیچ وجه مشترکی میان مذاهب اسلامی وجود ندارد. مسائل اصولی و اساسی دین، وجه اشتراک مذاهب اسلامی به حساب میآید. آنچه که همه مسلمانان بدان اعتقاد دارند هیچ مسلمانی نیست که آن را انکار کند، به گونهای که اعتقاد یا عدم اعتقاد به آنها مرز ایمان و کفر محسوب میگردد.
وحدت در عین اختلاف
آنچه دشوار به نظر میرسد و واقعیت عینی نیز بر آن دلالت دارد دستیابی به وحدت در عین اختلافات است. متأسفانه جهان اسلام هنوز نتوانسته است به این آرمان دست یابد. برای روشن شدن بحث به این نکته میپردازیم که منظور از وحدت چیست؟ آیا پیروان همه مذاهب اسلامی باید از مذهب خود دست برداشته و پیرو یک مذهب شوند؟ یا تلفیقی از مذاهب مختلف به دست آید و همه به این مذهب مشترک روی آورند؟ تصورات مختلفی در مورد وحدت شیعه و سنی مطرح است که به دلیل نادرستی برخی از این تصورّات عدّه ای تحقق وحدت را نشدنی تلقی نموده اند. استاد شهید مطهری- که خود از شاگردان مبرز مکتب آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی طلایه داران وحدت اسلامی، می باشد- می فرماید:« مخالفین اتحاد مسلمین براى اینکه از وحدت اسلامى مفهومى غیرمنطقى و غیرعملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجیه مى کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد.»[1]
انواع وحدت
ایشان انواع وحدت را که برخی از آنها در عبارت فوق نیز آمده، مطرح و هر کدام را مورد بررسی قرار می دهند:
1- وحدت مذهبی به این معناست که از همه مذاهب یکی انتخاب شود و دیگر مذاهب کنار گذاشته شود. از نظر شهید مطهری این نوع وحدت حداقل فعلاً شدنی نیست:« آیا ممکن است اقدامى بشود که یک وحدت مذهبى به وجود بیاید؟ این عملى نیست، لااقل به این زودیها عملى نیست. ما خودمان که شیعه هستیم هنوز نتوانستهایم در امر تقلید، وحدت به وجود بیاوریم و کارى بکنیم که مجتهدین شوراى فتوایى تشکیل دهند و در هر زمانى مردم یک رساله عملى بیشتر نداشته باشند، آنوقت توقع داریم که حنفى و شافعى و مالکى و حنبلى و وهابى و زیدى همه بیایند شیعه اثنىعشرى بشوند؟»[2]
2- وحدت مذهبی به معنی اخذ مشترکات هر مذهب و کنار گذاشتن مفترقات و در نتیجه مکتب جدیدی را اختراع نمودن. این نوع وحدت نیز از نظر ایشان معقول و مطلوب نیست:« بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نیست»[3]
3- وحدت مذاهب به معنای وحدت پیروان مذاهب در مقابل دشمن مشترک. این نوع وحدت از نگاه ایشان پذیرفته، شدنی و بلکه لازم است. از دیدگاه استاد شهید منظور کسانی که صحبت از وحدت مسلمین یا مذاهب اسلامی می دارند همین معناست:« وحدت اسلامى به هیچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبى، در برابر بیگانگان است... بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان»[4]
محوریت مشترکات مذهبی
اصرار بر حق بودن اختصاصات مذهب خود و به تبع آن رد اختصاصات مذهب دیگری و طبیعتا آنرا خارج از حیطه اسلام و دین معرفی کردن چیزی است که هیچ گاه وحدت را محقق نخواهد کرد لذا باید محور اصلی همان مشترکات اسلامی باشد. از طرف دیگر اینکه یک مذهب اختصاصات خود را در صحنه اعتقاد یا عمل کنار گذارد به همان اندازه نامعقول و غیر عملی است که مسلمانی بخواهد در مقابل مسیحیت از قسمتی اعتقادات دینی خود دست بشوید. بنابراین پشتوانه قرار دادن مشترکات اسلامی برای تدارک یک جبهه متحد اسلامی چیزی است و بسنده کردن به مشترکات و ترک و طرح ممیزات فرقه ای چیز دیگر. به همین دلیل است که شهید مطهری پس از آنکه اخذ مشترکات و طرد مفترقات را نامعقول خوانده می نویسد:« این دانشمندان مى گویند مسلمین مایه وفاقهاى بسیارى دارند که مىتواند مبناى یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خداى یگانه را مىپرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج مىکنند و مانند هم نماز مىخوانند و مانند هم روزه مىگیرند و مانند هم تشکیل خانواده مىدهند و داد و ستد مىنمایند و کودکان خود را تربیت مىکنند و اموات خود را دفن مىنمایند و جز در امورى جزئى، در این کارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهانبینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقهدار شرکت دارند. وحدت در جهانبینى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مىتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهاى عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصاً اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است.
مسلمانان به نصّ صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصى آنها را به یکدیگر مربوط مىکند. با این وضع چرا مسلمین از اینهمه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟»[5]
در این بیان به زیبایی مشترکات مذاهب پشتوانه وحدت و اتّحاد معرفی شده است. پس معنای نامعقول بودن اخذ مشترکات و طرد مفترقات عدم استفاده از نعمت عظیم وحدت در بسیاری از عقاید و احکام اسلامی مورد اشتراک نیست. باید با مشترکات که در مقابل اختلافات، هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی به مراتب بیشتر است آغاز کرد و برادری را به اثبات رساند.
با این بیانات به خوبی روشن می شود که بین وحدت مسلمانان و بحث و استدلال در میان آنان هیچگونه تنافی وجود ندارد. ایشان در این زمینه می فرمایند:« از نظر این اندیشمندان هیچ ضرورتى ایجاب نمىکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول یا فروع مذهبى خود بنمایند، همچنانکه ایجاب نمىکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافى فیما بین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزى که وحدت اسلامى، از این نظر، ایجاب مىکند، این است که مسلمین- براى اینکه احساسات کینهتوزى در میانشان پیدا نشود یا شعلهور نگردد- متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت- لااقل- حدودى را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: «ادْعُ الى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ[6]»[7]»
موانع وحدت
1- تفکر نادرست اقلّ و اکثر ارتباطی
برخی بر این تصورند که اگر کسی در یکی از اعتقادات از دیگر مذهبها جدا شد دیگر نمی تواند وحدتی با آن پیدا نماید. شهید مطهری در این زمینه نیز می نویسد:« از نظر این دسته، اصول مذهبى مجموعهاى بهم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع «اقل و اکثر ارتباطى» است، آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه است. علىهذا آنجا که مثلًا اصل «امامت» آسیب مىپذیرد و قربانى مىشود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همین دلیل شیعه و سنى به هیچ وجه نمىتوانند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند، دشمن هرکه باشد»[8]
ایشان درجواب ضمن رد این ادعا، پیروی از اصل «یا همه یا هیچ»[9] را در اینجا مورد نقد قرار داده و رفتار و روش امیر المؤمنین علیه السلام را به عنوان شاهد ذکر می نمایند و بر این عقیده اند که على علیه السلام راه و روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته بزرگوارى مانند او بود، اتخاذ نمود. او براى احقاق حق خود از هیچ کوششى خوددارى نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند، اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ» پیروى نکرد. برعکس، اصل «ما لایدرک کلّه لایترک کلّه» را مبناى کار خویش قرار داد.[10]
2- بدبینی و سوء تفاهم ها
یکی دیگر از مواردی که مانع وحدت به معنای صحیحش می شود سوء تفاهماتی است که بین پیروان مذاهب اسلامی به وجود می آید و به دنبال آن تکفیرها و سبّ و لعنها شکل می گیرد. این بدبینی و سوء تفاهم بین در اهل سنت و شیعه متقابلاً ممکن است وجود داشته باشد. شهید مطهری ضمن بیشتر دانستن اختلاف ناشی از سوء تفاهمات و عدم درک متقابل فرق مختلف اسلامی نسبت اختلافات ناشی از خود مذهب، می فرماید:« یکى از ابتلائات مسلمین این است که گذشته از اینکه از لحاظ پارهاى معتقَدات تفرق و تشتت پیدا کردهاند و مذهبها و فرقهها درمیان آنها پیدا شده است- که در درس تاریخ فِرَق اسلامى خواهید خواند- دچار سوءتفاهمات زیادى نسبت به یکدیگر مىباشند؛ یعنى گذشته از پارهاى اختلافات عقیدهاى دچار توهمات بیجاى بسیارى درباره یکدیگر مىباشند. در گذشته و حاضر آتش افروزانى بوده و هستند که کوشششان بر این بوده و هست که بر بدبینىهاى مسلمین نسبت به یکدیگر بیفزایند. تهدیدى که از ناحیه سوءتفاهمات بیجا و خوب درک نکردن یکدیگر متوجه مسلمین است بیش از آن است که از ناحیه خود اختلافات مذهبى متوجه آنهاست. مسلمانان از نظر اختلافات مذهبى طورى نیستند که نتوانند وحدت داشته باشند، نتوانند با یکدیگر برادر و مصداق «انَّمَاالْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ»[11] بوده باشند»[12]
روشن است که این سوء تفاهمات را دشمنان اسلام ایجاد یا دامن می زنند همانطور که ممکن است در این زمینه از افرادی از درون شیعه یا سنی نیز استفاده نمایند.
به امید روزی که ملّتهی مسلمان به تبع علمای فهیم و دلسوز خود سربازی ناآگاهانه برای دشمنان اسلام را کنار گذاشته و با عقل و منطق وحدت و اتّحاد خود را بیشتر سازند. این نوشته را با بیاناتی از امام خمینی ره این فقیه عالم به زمان به پایان می بریم. کسی که دشمن و دشمنی شناسی اش کم نظیر بود. امام خمینی که متوجه خطر بزرگ القای دشمنیهای مذهبی، سوء تفاهمها و آثار شوم آن بودند می فرمایند:« مسلمانها برادرند و تفرقه پیدا نمی کنند با تبلیغات سوء بعضی عناصر فاسده. اصل این مسأله که شیعه وسنی شیعه یک طرف، سنی یک طرف این از روی جهالت و از روی تبلیغاتی که اجانب کرده اند پیش آمده است چنانکه بین خود شیعه هم اشخاص مختلفی را با هم به مبارزه وا می دارند و بین خود برادرهای سنی هم یک طائفه ای را به طائفه دیگر در مقابل هم قرار می دهند.»[13]
مجموعهآثار، ج25، ص: 26 -[1]
همان -[2]
همان-[3]
همان-[4]
[5]- مجموعهآثار، ج25، ص: 26
[6]- نحل:125
مجموعه آثار، ج25، ص27-[7]
همان ص27-[8]
-[9]روشن است که نظر استاد مطهری در اینجا به بحث فلاح و رستگاری و نجات اخروی ارتباطی ندارد. والا در رابطه با این بحث هر کس تمامی معتقدات اسلامی را قبول داشته باشد و تنها یک حکم خداوند را با علم انکار نماید و بدان معتقد نباشد مرتد و کافر محسوب می گردد. نکته مورد توجه ایشان این است که در بحث اخوت و برادری نباید با اعتقادات به اصل همه یا هیچ استناد نمود.به علاوه که به نظر می رسد بسیاری از اهل سنت جاهل قاصر باشند.
همان ص28-[10]
[11]- حجرات:10
همان ص39-[12]
وحدت از دیدگاه امام خمینی ص182-[13]