چشمه
اختراعات بشری همواره مسیر زندگی را برای انسان مهیّا و زمینه آسایش را برای او فراهم می آورند. امّا در کنار این آسایشها، آفتها و معضلاتی را به ارمغان می آورد. وسیله نقلیّه امروزی مسیری را که با پای پیاده باید چند روز طی شود به دو سه ساعت تقلیل داده است امّا چقدر از فوتها و نقص عضوها ناشی از همین وسیله چهار چرخ است! البته بخش عمده آن را باید پای ضعیف بودن فرهنگ استفاده از این اختراعات نوشت. در این میان جا دارد یادی کنیم از وسیله ای که همیشه خدا با ماست یا بهتر بگویم ما با او هستیم. حتی وقت خواب بالای سر یا کنار خودمان می خوابانیمش. بله یک آشنای صمیمی به نام «تلفن همراه»!
تلفن همراه بی شک فوائد بسیاری دارد و همه از جان و دل این فوائد را حسّ کرده اند. ولی معایبی هم دارد که شاید کمتر از آن آگاه باشیم. در این نوشته در صدد بر شمردن معایب جسمی آن نیستیم. امواجی که روی مغز و روح ما اثرات مخرّب دارد. امّا چون این «همراه» همیشه همراه ماست مشکلات روحی روانی زیادی ایجاد می نماید. در این میان باید بر «تمرکز زدایی» تاکید کرد.
از راننده ای که در حال رانندگی است تا دانشجوی سر کلاس، از نانوایی که دارد نان می بندد تا پزشکی که عمل جرّاحی می کند، از پلیسی که سر چهار راه ایستاده تا مسلمانی که در حال نماز است از وقت بیداری تا وقت خواب خلاصه در همه جا و همه وقت، این همراه در کنار ماست و هر آن با آمدن پیامک را تماسی «تمرکز» ما را به هم می زند. پیامک هایی که حجم وسیعی از آن «تبلیغاتی» است و تعداد زیادی دیگر «بی محتوا»؛ اگر محتوای مخرّب نداشته باشد!
دانشجو یا طلبه ای که در حال مطالعه یک کتاب عمیق علمی است حقیقتاً چگونه می تواند با حضور تلفن همراه در کنارش تمرکز لازم را داشته باشد؟ بالاتر کسی که می خواهد نمازِ با اندک حضور قلبی بخواند با صدای پامکها و زنگها چگونه می تواند حاضر القلب باشد؟...
شاید خاموش کردن تلفن همراهمان برای چند ساعتی ما را به «تمرکز» برساند.
آیت الله فکور دلباخته امام حسین علیه السلام بود. ایشان نقل می کند:«دوست روحانی متدینی داشتم که مدتی پیش از دنیا رفته بود آرزوداشتم اورا در خواب ببینم و از عالم برزخ از او بپرسم.این را
هم می دانستم که که بر اساس روایات حضرات معصومین علیهم السلام سفارش کرده اند که برای برزخ کاری بکنید شفاعت مال قیامت است. بدین جهت خیلی دلم می خواست بدانم در عالم برزخ چه
عملی بکار می اید؟ تا اینکه یک شب او را در خواب دیدم و از او در این زمینه پرسیدم. گفت: زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را فراموش نکن »
گفتنی است آیت الله فکور سالی دو بار به کربلا مشرف می شدند حتی زمانی که راه کربلا بسته شد از بیراهه ها سعی در رفتن داشتند.
اللهم ارزقنا فی الدینا زیاره الحسین و فی آلاخره شفاعته علیه السلام
در قضیه اربعین حسینی دو اتفاق مورد قبول همه علما می باشد. یکی ورود جابر بن عبدالله انصاری و دیگری زیارت مخصوص حضرت سیّد الشهداء علیه السلام . پیاده روی های میلیونی جابرهای زمان از نقاط مختلف جهان به طرف کربلای معلّی به شوق زیارت امام شهیدشان، برگرفته از همین دو اتّفاق مبارک است.
در کنار این دو، ورود کاروان اسرا از به کربلا نیز مطرح است. شاید بخش زیادی از فضای مرثیه های کنونی اربعین را همین اتّفاق پر کرده باشد. امّا حقیقت این است چنین قضیه ای از جهت تاریخی به راحتی قابل اثبات نیست. علمای بزرگی مانند شیخ مفید(مسارّ الشیعة/46) و شیخ طوسی ره (مصباح المتهجّدج2/ص787) روز اربعین(بیستم صفر) را روز خروج کاروان اهلبیت علیهم السلام از شام به طرف مدینه دانسته اند. اساساً قبل از سیّد بن طاووس در کتب تاریخی معتبر نقلی مبنی بر ورود اسرا به کربلا وجود ندارد. تنها ایشان در کتاب لهوف خود(ص: 196) چنین قضیه ای را نقل نموده و به ملاقات آنها با جابر بن عبدالله تصریح کرده است. جالب اینجاست که سیّد بن طاووس نیز در کتاب دیگر خود(اقبال الاعمال) که بعد از کتاب لهوف نوشته است، ورود اسرا در روز اربعین به کربلا را بعید شمرده است. بگذریم از اینکه عدّه ای نیز با توجّه به تاریخ خروج کاروان از کربلا و ورسیدن به کوفه و وبعد حرکت به طرف شام و اقامت مدّتی در شام، رسیدن کاروان به کربلا را از جهت زمانی غیر ممکن دانسته اند.
با توجّه به این مطالب، گر چه ذکر ورود کاروان حسینی به کربلا و مراثی مربوط به آن را خواندن بدون افزودن مطالب ساختگی، می تواند بدون مانع باشد ولیلازم است دو قضیّه مسلّم تاریخی را(ورود جابر و زیارت مخصوص حضرت) مورد توجّه خاصّ قرار گیرد و به هیچ وجه این دوقضیّه بوسیله یک جریان تاریخی غیر قطعی و مشکوک تحت الشعاع قرار نگیرد.
لبّیک یا حسین
مدتی است بحث فتنه در کشور ما مطرح است و افراد بسیاری در مورد آن بیاناتی داشته اند. در راس همه مقام معظم رهبری حفظه الله در این زمینه بیانات کافی و وافی ای داشته اند. چندی پیش در مباحثه قرآنی به آیات 72 و 73 سوره مبارکه انفال رسیدیم. با توجه به ظاهر خود آیات و نیز مراجعه به تفاسیر مختلف به ویژه تفسیر شریف المیزان نکته بسیار مهم و کلیدی ای در مورد منشا فتنه در جامعه به دست آمد که از باب زکاة العلم نشره تقدیم می گردد.
قرآن کریم در آیات 72 و 73 سوره مبارکه مائده می فرماید:
« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (72) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ (73)»
در این آیات از دو ولایت اثباتی سخن رفته است؛ ابتدا ولایت در میان مؤمنین نسبت به یکدیگر و سپس ولایت بین کفار نسبت به یکدیگر. مفهوم از این آیات این است که ولایت مؤمنان باید در محدوده جامعه ایمانی و مؤمنین باشد نه غیر مؤمنین همانطور که کفار نسبت به یکدیگر چنین اند.
اما نکته مهم در جمله بعد است. در ادامه خداوند متعال می فرماید:« إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ » اگر چنین انجام نشود باعث فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهد شد. سؤال این است که آنچه باید انجام شود چیست که اگر انجام نشود چنین توالی فاسده ای را برای جامعه به ارمغان می آورد؟
جواب این است که باید در ولایت «مرز» بین مؤمن و کافر رعایت گردد و مؤمنی ولایت کافری را نپذیرد و بالعکس. و این یعنی همان «تولی و تبری». مرحوم علامه طباطبایی ره ضمن بیان ضرورت ولایت در جامعه انسانی، پذیرفتن ولایت کفار و دشمنان در جامعه اسلامی را مایه اختلاط و سرایت اعتقادات و اخلاق باطله بین مسلمین دانسته و آنرا فاسد کننده دین و حق معرفی می نماید:
«قوله تعالى: «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ» إشارة إلى مصلحة جعل الولایة على النحو الذی جعلت، فإن الولایة مما لا غنى عنها فی مجتمع من المجتمعات البشریة سیما المجتمع الإسلامی الذی أسس على اتباع الحق و بسط العدل الإلهی کما أن تولی الکفار و هم أعداء هذا المجتمع یوجب الاختلاط بینهم فیسری فیه عقائدهم و أخلاقهم، و تفسد سیرة الإسلام المبنیة على الحق بسیرهم المبنیة على اتباع الهوى و عبادة الشیطان، و قد صدق جریان الحوادث فی هذه الآونة ما أشارت إلیه هذه الآیة» المیزان فی تفسیر القرآن، ج9 ص: 142
همانطور که از جمله آخر این عبارت روشن است ایشان حوادث آن زمان را بیانگر راستی این آیه کریمه دانسته اند. اما باید گفت حوادث واتفاقات زمان ما به ویژه یک سال و نیم اخیر نمونه بارز دیگری بر صحت این اصل قرآنی است. اگر سران جریان مخالف و فتنه مزربندی روشنی با کفار و دشمنان نظام واسلام داشتند این اتفاقات ناگوار پیش نمی آمد. اگر در برابر کسانیکه به اسم و شعار آنان وارد صحنه شده و ساختارشکنی کردند موضعگیری می کردند به تعبیر قرآن «فساد کبیر» رخ نمی داد. واقعا اگر این یک آیه و فقط این یک آیه رعایت می شد نمی شد آنچه نباید می شد.
اشکال نشود که دیگران نیز به آیات دیگر قرآن عمل نکردند. صحبت بر منشأ فتنه و فساد است که این آیه ما را بدان رهنما می شود و ما فعلا در مقام نقد دیگران نیستیم گرچه قابل نقد می دانیم. از اینجا یک بعد این روایت نورانی روشن می شود که «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآن»
اللهم اجعلنا من العاملین بکتابک ...
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که برای همراهی با کودکتان یا هر دلیل دیگری برنامه های مختلف کودک را از تلویزیون تماشا کرده باشید. جدا از کارتونها یا فیلمهایی که نیاز به بحث وبررسی دارد، یا موسیقی ها و اشعار کم محتوا یا بی محتوا که اثرات نامطلوبی بر ذهن و روح کودکان می گذارد، حضور مجری ها و عروسک مجری های مختلف و اجرای برنامه توسّط آنها جای بحث و نظر دارد. بی شک در غالب این برنامه ها هدف «آموزش» برخی هنجار های اجتماعی و اخلاقی است. امّا سخن بر سر این است که اوّلاً چقدر کارشناسانه است و ثانیاً چقدر با مبانی دینی تناسب دارد؟
در موارد بسیاری با بازی و نمایش از روش «ادب از که آموختی از بی ادبان» استفاده می شود تا بدی یک کاری به کودک منتقل شود. به طور مثال در برنامه رنگین کمان(برنامه کودک شبکه تهران) دائماً گربه و نیما کارهای ناهنجار انجام می دهند و بعد مجری(خاله نرگس) همیشه تذکّر می دهد و نصیحت می کند و در نهایت هم آنها از اشتباهشان سرخورده می شوند و قول می دهند که دیگر تکرار نشود!
امّا آیا چنین روشی در اکثر موارد صحیح است؟این یک بررسی تربیتی می طلبد. آیا نظارتهای کارشناسی بر این برنامه ها وجود دارد یا خیر؟ بنده که گهگاهی توفیق همراهی کودکانم را دارم بعید می دانم چنین نظارتی وجود داشته باشد.